اسامی هزارستان در گذشته
نوشته حاج کاظم یزدانی در کتاب «پژوهشی در تاریخ هزارهها» برای معرفی اسامی هزارستان در گذشته.
هزارستان (هزارهجات) در طول تاریخ به نامهای گوناگون یاد میشده است.
۱ - بلیومی نویسد: کشور «عرسارث» که نام آن در کتاب مقدس ذکر شده است با موطن هزارههای امروزی مطابقت دارد که از کابل و غزنه تا هرات و از قندهار تا بلخ بسط داشته است. (۱)
۲- قریب دو هزار و پانصد سال پیش هزارهجات بنام «ستاگیدیا» یاد میشد. (۲)
۳- بطلميوس جغرافیا نگار یونانی در قرن دوم میلادی این سرزمین را بنام پاروپامیزوس (paropamizus) یاد کرده است. (۳)
۴- قسمتهای جنوب و جنوب غرب هزارستان «هزارهجات» از حدود ارغنداب گرفته تا مالستان و جاغوری و تمام دیپولاد قبل از اسلام به نام «اراکوزیا» خوانده میشد و پایتخت آن «هزاله» نام داشت که نزدیک مالستان کنونی بود. (۴)
۵- زاول و زاولستان: این نام منطقه وسیعی را در بر میگرفت که از تخارستان تا جنوب غزنی و تمام هزارستان «هزارهجات» را تحت پوشش داشت و شامل سراسر ولایت غزنی، زمین داور، قندهار، ولایت زابل فعلی، بهسود، دایزنگی و دایکندی و تمام ارزگان میشد. این نام تا زمان امیر تیمور به هزارستان «هزارهجات» اطلاق میگردید چنانچه در ظفرنامه تیموری آمده است. تفویض فرمودن حضرت صاحبقرانی (امیر تیمور) ولایت زابلستان را به امیر پیر محمد جهانگیر (۵) زابلستان در این زمان شامل: کابل، قندهار، غزنی و هزارستان «هزارهجات» میگردید. زابلستان جامعترین نام برای هزارهجات بوده است.
۶- اطراف و نواحی غزنی در سفرنامه هیوان تسانگ بنام «تاوکپسوتو» ضبط گردیده است.
۷- زمین داور، بلد داور: غرب هزارهجات در گذشته بنام زمین داور یاد میشد که امروز این نام زنده است؛ اما دائره آن محدود و کوچکتر شده است.
۸- غرجستان: شمال غرب هزارستان «هزارهجات» از حدود دایزنگی تا ولایت بادغیس و تمام ولایت غور فعلی در دوران اسلامی بنام «غرجستان» و «غرستان» یاد میشد و گاهی این نام به سراسر هزارهجات اطلاق میگردید. «غر» یا «گر» در زبان فارسی قدیم و زبان پهلوی به معنی «کوه» بوده است و غرجستان یعنی کوهستان. «گیرو» در لهجه هزارهای به معنی آن طرف کوه که سایه رخ باشد. غر در زبان پشتو نیز به معنی کوه است.
۹- مشهورترین نام هزارهجات در دوران اسلامی «غور» و «غورستان» بوده است که این نام از همان اوایل قرن هجری و شاید پیشتر از آن تا چند قرن بعد به سراسر هزارهجات گفته میشد. اما امروزه دائره آن محدود گردیده و فقط به ولایت غور فعلی اطلاق میشود. غور در لهجه هزارهای به معنی «گودال» و «شکاف و دره» است و چون سرزمین هزارهجات دارای درههای عمیق بوده شاید به اين خاطر به غور و غورستان مسمی گردیده است.
انوری گوید:
عرصهٔ مملکت غور چه نامحدود است
که در آن عرصه چنان لشکر نامعدود است. (۶)
۱۰- قبل از حمله عبدالرحمان به هزارستان «هزارهجات»، این سرزمین بیشتر بنام «هزارستان» یاد میشد. از جمله: کلنل چارلز ادوارد ییت، محمد حیات خان افغان، محمد عظیم بیگ هزاره و غیره، بنام هزارستان یاد کردهاند. (۷)
محمد عظیم بیگ مذکور کتابی نوشته بود بنام «هزارستان» که در آن از اوضاع سیاسی، تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی هزارهجات گفتگو نموده است.
خود وی از قوم محمد خواجه قرهباغ غزنی بوده و در اواخر عمر از ترس دولت به تاشکند پناهنده شده است. او در این کتاب خود را رهبر هزاره شمرده و مدعی شده است که در افغانستان دارای سپاه منظم بوده است. کتاب هزارستان خواندنی و دلچسب است و در سال ۱۸۹۸ م ترجمه روسی آن انتشاریافته است. (۸) گمان میکنم که این کتاب در لاهور نیز چاپ شده باشد.
بعضی از مورخین و جغرافیا نگاران از هزارهجات بهعنوان «هزاره آباد» و «مملکت هزاره» یاد کردهاند، مرکز هزارهجات یعنی دایزنگی در گذشتههای دور بنام «بگ لگ» و ارزگان بنام «بگ شاه» یاد میشدند.
منابع:
۱- مجله غرجستان شماره ۱ ص ۵۱، مردمشناسی ایران ص ۸۱۱، ایلها چادرنشینان و طوایف و عشایر ایران ج ۲ ص ۱۱۵.
۲- افغانستان در مسیر تاریخ ص ۴۰
۳- فرهنگ هزارهجات چاپ لبنان، مردمشناسی ایران ص ۶۹
۴- مجله آریانا، مقاله عبدالحی حبیبی
۵- ظفرنامه تیموری ج ۱ ص ۴۰۱
۶- جغرافیای حافظ ابرو ص ۳۶.
۷- سفرنامه کلنل ییت به ایران و افغانستان ص ۱۳-۱۴ و حیات افغانی ص ۴۵۵ – ۴۶۶.
۸- تاریخ ملی هزاره ص ۴ - ۵
۹- یزدانی، حسینعلی «حاج کاظم». (۱۳۶۸). پژوهشی در تاریخ هزارهها. تهران: چاپخانه مهتاب. (صفحات ۹۳ و ۹۴).